سجاده نوشت

درون سجاده می نشینم و پس از سجده ای... می نویسم

سجاده نوشت

درون سجاده می نشینم و پس از سجده ای... می نویسم

دلم جز هوایت هوایی ندارد...

يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۵ ب.ظ

دلم بدجور هوای سینه زنی کرده. هوای این پا اون پا شدن وسط روضه. هوای حال استیصال بعد از شنیدن مصیبتها. دلم تنگ شده برای بیچارگی بعد از شنیدن اسم رقیه...

دوس دارم باز بیاد اون شبایی که ساعتها ثابت میشینم روی زمین، بدون دغدغه ی دنیا، بدون نگرانی کارای عقب افتاده. موقعی که تنها دل نگرانیم برای بچه های تشنه ی اربابه. برای دل نگرون ربابه...

زمانی که همه ی بهجت قلبم به حزنشه. زمانی که گریه میشه وسیله ی آبروم، تو روزگاری که اشک مرد،ینی مرگ آبروش...

دلم میخواد باز بیاد اون موقعی که از خستگی سینه زدن نای بلندشدن از زمین نداشته باشم. از هروله های وسط هیات سرگیجه بگیرم و سر و صورتم بخاطر لطمه ها بی حس بشه...

دلم میخواد الانم مثل شبای بعد از هیات صدام درنیاد. دوس دارم باز حیرونیای شبای اول محرم رو. دلتنگ بیقراری شب عاشورام...

هروله

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی